اما یک نکته مهمی وجود دارد که می تواند تمام مواردی که در بالا خدمتتان تقدیم شد را رد کند و آن این است که منظور از ترکها در روایت همان روس ها باشند و منظور از آتش بزرگ می تواند جنگ اوکراین و روسیه باشد که می تواند تبدیل به یک آتش بزرگ و همگیر شود و یا چیزی شبیه به این جنگ ،و همانگونه که در حدیث گفته شده شیعیان می بایست حود را از این جنگ دور نگهدارند زیرا این احتمال وجود دارد که جنگ اوکراین به یک جنگ بزرگ اتمی تبدیل شود و در تعاریف بالا کریمه و قسمتهایی از قفقاز می تواند همان جزیی از آذربایجان محسوب شوند در ادامه نظرات آقای کورانی در کتاب عصر ظهور خدمتتان تقدیم میگردد .
حجت الاسلام و المسلمینعلی کورانی، در کتاب «عصر ظهور» در اینباره گفته است:
«به نظر ما منظور از ترکها در روایات جنبش خجسته ظهور حضرت، روسها و اطرافیان آنان از ملتهای اروپای شرقی هستند، آنان گرچه از لحاظ تاریخی مسیحیاند و از ملتهای مستعمره امپراطوری روم بشمار میروند، تا جائی که مدعی وراثت آنها شده، و شاهان خود را مانند آلمانیها و غیر آنها، قیصر (سزار) نامیدهاند لکن آنان اولا: از قبیلههای گوناگون منطقه شرق آسیا- اروپا هستند که در زبان روایات و تاریخ، به “قبیلهها و ملتهای ترک” نامیده شدهاند، و این نام علاوه بر ترکهای ترکیه و ایران، شامل قبیلههای تاتار و مغول و بلغارستان و روسیه و غیر آنان نیز میگردد.
دوم اینکه: مسیحیت، اخیرا به آنها سرایت نموده و اصالة در بین آنان رائج نبوده بلکه بهصورت یک قشر سطحی درآمده، و بدتر از وضع آنان، در میان ملتهای اروپای غربی وجود دارد، چرا که مادیگرایی شرکآمیز آنان چیره گشته، و شاید به همین دلیل است که تسلیم نظریه کمونیسم مادیگرا و إلحادی شده و در برابر نفوذ آن، مقاومت نکردند.
سوم: اینکه روایات مربوط به جنبش ترکان علیه مسلمانان، اگرچه پارهای از آنها بر یورش ترکهای مغول و تاختوتاز آنها به سرزمین ما در قرن هفتم هجری منطبق میگردد.
اما برخی از آن روایات، حرکتهای آنان را که به حوادث ظهور حضرت مهدی (ع) متصل میگردد، و همچنین همکاری آنها با رومیان علیه ما و اختلافشان با یکدیگر در همان زمان را بیان میکند و این ماجرا جز بر روسها منطبق نگشته، و یا اینکه اگر قضیه به درازا کشیده شود، بر وارثان دولت آنها از اقوامی که ریشه و تبار ترکی دارند در روسیه و اروپای شرقی، منطبق است. اینک نمونههایی از روایاتی که نقش آنان، در آنها بیان شده است: از آن جمله، روایات فتنه و آشوب اخیری است که بهدست آنها و رومیان بر مسلمانان واقع میشود، که قبلا گذشت، که آن را جز به هجوم غربیان و روسها به سرزمینهای مسلمانان در اوایل این قرن، نمیتوان تفسیر نمود، همانکه، پیوسته ادامه داشته تا اینکه خداوند آن را با حرکت زمینهساز حضرت مهدی (ع) در امت، و سپس با ظهور مبارک او (ع) برطرف میسازد.
و روایات مربوط به جنگ سفیانی با ترکها نیز از جمله همین روایات است و احتمالا مراد از ترکان همان روسها هستند، چه آنکه سفیانی همپیمان روم و یهود بوده، و در أخبار آمده است که حرکت او در منطقه سوریه و اردن به دنبال سلطه ترکان بر سوریه پدید میآید. و چنانچه روایت مربوط به آن صحیح باشد، مدت آن سلطه کوتاه خواهد بود، زیرا آن تسلط پس از شکست شورش (علج أصهب) پدید میآید. “زمانی که علج أصهب قیام نماید، و پایتخت حکومت دچار سختی و بحران گردد، پس از اندکی کشته خواهد شد، آنگاه (أکحل) به خونخواهی وی برمیخیزد، و اینجاست که کشور به شرک (ترک- نسخه بدل) باز گردانده میشود”[۱]. در روایات مربوط به ظهور، أصهب و أبقع، دو رهبر مخالف حرکت سفیانی یاد شدهاند که سفیانی بر آن دو پیروز شده، و بر منطقه تسلط مییابد.
و من روایاتی را که دلالت بر جنگ سفیانی با ترکها، در دمشق و یا حومه و اطراف آن بنماید، نیافتم، اما روایات بسیاری به صورت متواتر اجمالی[۲] رسیده که حاکی از درگیری بزرگ سفیانی با آنان در قرقیسیا، واقع در مرز سوریه- عراق- ترکیه میباشد، این نبرد از جنگهای بزرگی است که از پیش وعده داده شده، و انگیزه آن درگیری و کشمکش بر سر گنجی است که در مجرای نهر فرات و یا نزدیک آن کشف میشود.
بعلاوه، شاید مراد از اتراک، در این نبرد ترکهای ترکیه باشند نه روسها، ممکن است روسیه در جنگ با ترکها بهطور نهانی با سفیانی بوده و از او پشتیبانی مینماید. و به خواست خدا بزودی یادی از جنگ قرقیسیا، در ضمن حوادث کشور شام و حرکت سفیانی خواهد آمد.
و از جمله، روایات مربوط به انقلاب آذربایجان در رویاروئی با ترکان میباشد، از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: “آذربایجان برای ما لازم است، چیزی در مقابل آن یارای مقاومت ندارد و چون انقلابگر ما قیام کند به سوی او بشتابید، اگرچه با رفتن چهار دست و پا بر روی برف باشد”[۳].
ممکن است از قول امام (ع) که فرمود: “ناگزیر از آذربایجان بوده و چیزی در مقابل آن ایستادگی نمیکند” چنین استفاده شود که آن جنبشی است هدایتگر که در آذربایجان و یا از ناحیه اهالی آن سامان بوجود آمده که لازم است بعد از آن، انتظار و درنگ نموده، تا نشانههای نزدیک آن آغاز گردد، و چنانکه از روایت زیر فهمیده میشود ممکن است این ماجرا در رویاروئی با روسها باشد؛ “دو خروج برای ترکان رخ میدهد که در یکی از آنها آذربایجان ویران گشته و در خروج دیگری در جزیره سرمیزند که عروسان حجلهنشین را به وحشت میاندازد در این هنگام است که خداوند متعال مسلمانان را یاری نموده، و قربانی بزرگ خداوند در میان آنان وجود دارد”[۴].
وقتی به تنهائی این روایت را مورد بررسی قرار میدهیم، احتمالا از جمله روایات مربوط به هجوم ترکان و مغول به سرزمینهای اسلامی باشد، که در نخستین مرحلهای که به آذربایجان رسیده آن را ویران میسازند، و سپس به فرات میرسند و مسلمانان بر آنان پیروز میگردند. که در چشمه جالوت و غیر آن، قربانی بزرگی در بین آنان وجود دارد.
اما اگر جمع بین این روایت، و روایت پیشین نمائیم. احتمال دارد که منظور از ترکان در آن، روسها باشند. و نخستین خروج آنها قبل از جنگ جهانی دوم و بعد از آن و قبل از نشانههای نزدیک ظهور و اشغال آذربایجان توسط آنان خواهد بود.
و دومین خروج به طرف “جزیره” است که نام مکانی در حد فاصل بین عراق و سوریه نزدیک منطقه قرقیسیا بوده، و خروج آنان به آن منطقه بمنظور نبرد با سفیانی است. و مفهوم پیروز شدن مسلمانان در آن درگیری پیروزی غیر مستقیمی است که با به هلاکت رسیدن دشمنان ستمگر آنان خواهد بود، و چنانکه خواهید داشت در منطقه درگیری قرقیسیا درفش و پرچم هدایتگری وجود ندارد یا پرچمی که پیروزی مسلمانان را به همراه داشته باشد و همانا بشارت دادن پیامبر و امامان (ع) نسبت به آن، بدین جهت است که در این کارزار، ستمگران با شمشیرهای برخی از هواداران خودشان به هلاکت میرسند.
دیگر روایات مربوط به فرود آمدن ترکان در منطقه “جزیره” و “فرات” است که احتمالا مراد از ترکان روسهاست، زیرا فرود آمدن آنها همزمان با فرود آمدن رومیان در منطقه رمله فلسطین و سواحل آن میباشد.
و قبلا اشاره کردیم که قرقیسیا منطقهای در نزدیکی “جزیره” است که به دیار بکر و جزیره ربیعه موسوم است، و مفهوم کلمه (جزیره) که بهطور عموم در کتب تاریخی بیان شده، همین نقطه است، نه جزیرة العرب و یا جزیرهای دیگر.
و این امر منافاتی با فرود آمدن ترکان مغول در جزیره و فرات در قرن هفتم هجری ندارد، چه اینکه برخی، آن را از جمله نشانههای نزدیک به ظهور حضرت به حساب آوردهاند، حال آنکه از نشانههای نزدیک ظهور، فرود آمدن و سپس نبرد آنان با سفیانی در منطقه قرقیسیا خواهد بود.
به همین مناسبت، روایات آشوبگری ترکان مغول و هجوم آنان به سرزمینهای اسلامی در زمره روایات مربوط به حوادث و پیشآمدها و معجزات نبی اکرم (ص) است که مسلمانان آنها را میدانسته، و در صدر اسلام آنها را سینهبهسینه نقل میکردهاند، سپس در زمان حمله مغولان و بعد از آن، این قبیل روایات زیادتر و بیشتر رائج گردیده، در عین حال اینگونه روایات فرونشستن آشوب آنان و پیروزی مسلمانان را خاطرنشان ساخته، بدون آنکه در پی آن اشارهای به ظهور حضرت مهدی (ع) داشته باشد، همچنانکه در روایات مربوط به ترکان که در پی بیان آنها هستیم، آمده است. و اینک نمونههایی از روایات مربوط به حمله مغولان: از حضرت علی (ع) نقل شده که فرمود: “گویا، قومی را میبینم که چهرههایشان همچون سپرهای چکش خورده جلوهگر است، لباسهای حریر و دیبا پوشیده و اسبهای اصیل را یدک میکشند، در آنجا آنچنان کشتار زیاد است که مجروحان از روی بدن کشتگان عبور میکنند، و در آن کارزار تعداد فراریان از اسیران کمتر است.
یکی از یاران عرض کرد:ای امیر مؤمنان! شما به علم غیب آگاهید. حضرت خندید و به آن مرد که از بنی کلب بود فرمود:ای برادر کلبی این علم غیب نیست، بلکه این یک نوع آگاهی است که از صاحب دانشی “رسول الله” آموختهام زیرا علم غیب تنها علم رستخیز و آنچه را که خداوند در این آیه برشمرده است، میباشد “این خداوند است که به زمان رستاخیز آگاهست و هم اوست که باران را فروفرستاده، و از آنچه درون رحمهاست خبر دارد و هیچکس نمیداند که پیمانه عمرش در کجا لبریز خواهد شد .”. خدای سبحان است که از آنچه درون رحم است، پسر یا دختر، زشت یا زیبا، بخشنده یا بخیل، نیکبخت یا بدبخت بوده و چه کسی هیزم آتش دوزخ و چه کسی در بهشت، همنشین پیامبران است، آگاهی دارد، بنابراین علم غیبی که جز خدا کسی از آن آگاه نیست همین است، و غیر از آنچه که گفته شد، علمی است که خداوند به پیامبرش آموخته، پیامبر مرا بر آن آگاه ساخت و در حق من دعا فرمود، تا خداوند آن را در دل من جایگزین و درونم را از آن سرشار سازد”[۵].
از سلسله روایات گذشته، روایات مربوط به جنگ حضرت مهدی (ع) با ترکان میباشد، از امام صادق روایت شده که فرمود: “نخستین سپاهی که حضرت مهدی تدارک میبیند به سوی ترکان گسیل میدارد و پس از شکست آنان و به اسارت درآوردن آنها و به غنیمت گرفتن اموالشان راهی شام گردیده و آنجا را فتح مینمایند”[۶].
به این معنی که این اولین لشکری است که حضرت آن را مجهز و اعزام میکند و خود آن بزرگوار در آن شرکت ندارد و در برخی از روایات آمده است که اعزام سپاه حضرت مهدی (ع) توسط آن بزرگوار بعد از ورود وی به عراق و در پی چندین نبرد، جهت آزادسازی حجاز و عراق خواهد بود.
و ممکن است مراد از ترکان در اینجا ترکهای ترکیه باشد اما به احتمال قویتر روسها هستند که سفیانی، در نبرد قرقیسیا با آنان کارزار میکند و هیچیک بر دیگری غلبه نمییابد و چنانکه روایات میگوید، نابودی آنان توسط حضرت مهدی (ع) بوده و سرزمین آنها بر اثر صاعقه ویران میگردد.
دستهای دیگر از این احادیث، روایاتی است که ویرانی سرزمین ترکان را در اثر صاعقه و زلزله میداند و ممکن است منظور جنگافزارهایی مانند موشکها باشند که ویرانگری آنها مانند صاعقه و یا زلزله است. و به نظر میرسد که این حادثه، در پی نبرد آنان با حضرت مهدی (ع) بوده و ویرانی در حد بسیار گستردهای میباشد، آنگونه که به نابودی و محو قدرت و شوکت آنان میانجامد، چه اینکه پس از آن، یادی از آنان در روایات ظهور وارد نشده، فقط بعد از دومین خروج آنان این عبارت آمده “فلا ترک بعدها” پس از آن حادثه، دیگر ترک وجود نخواهد داشت، ازاینرو احتمال دارد که آنان همان روسها باشند، زیرا در روایات مربوط به ظهور چنین گفتهای در مورد هیچ ملت مسلمانی نیامده است»[۷].