«تقوا و پرهیزکاری» نخستین گام برای جلب محبّت پروردگار است.برخی از آیات قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارند:
الف) «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛ «پس به راستی که خداوند پرهیزکاران را دوستدارد».
ب) «إِنَّ اللَّهَیُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛ «به راستی که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».
برگرفته از کتاب عصر گناه
تقوا؛ یعنی انسان درضمیر و باطن خود، از خداوند متعال پروا داشته باشد و همین عامل است که انسان راوادار به انجام دستورات الهی نموده و مانع از انجام گناه و نافرمانی او میگردد.روشن است آنان که به فرامین الهی گردن نهاده و از گناه و معصیت، پرهیز مینمایند،مشمول محبّت و عنایت خاصّ پروردگار متعال قرار خواهند گرفت.
همان گونه که یک پدرنسبت به همه فرزندانش علاقه داشته و به آنان اظهار محبّت مینماید؛ امّا نسبت بهفرزندی که از پدر پیروی بیشتری نموده و به نصایح خیرخواهانه او توجّه مینماید،علاقه بیشتر و خاصّی دارد، خداوند متعال نیز با این که نسبت به همه بندگانش لطف ومرحمت دارد؛ امّا نسبت به بندگانی که اطاعت و فرمانبری بیشتری ارند؛ لطف و مرحمت خاصّی مبذول میدارد. بیتردید، بندگان با تقوا و پاک، از الطاف و برکات خاصّ خالق متعال، برخوردار خواهند شد.
2) نیکوکاران
«نیکوکاری» نیز عامل دیگری برای جلب محبّت پروردگار عالم است.از آنجا که خداوندتبارک و تعالی، خود اهل احسان و نیکوکاری است، نیکوکاران را نیز دوست دارد و این حقیقت را در آیاتی از قرآن کریم اعلام نموده است:
الف) «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»؛«به راستی که خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
ب) «وَاللَّهُ یُحِبُّالْمُحْسِنِینَ»؛ «و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
3) توبه کنندگان
توبه از گناه، مسألهایاست که در آیات قرآن کریم و سنّت نبوی، بسیار مورد سفارش و تأکید قرار گرفته است که در جای خود، ذکر خواهد شد.طبعاً شخصی که به سویخدا باز میگردد و از کار زشت خود نادم گشته و از گناه خویش توبه میکند، علاوه براین که گناهش مورد آمرزش قرار میگیرد، مشمول لطف و محبّت پروردگار عالم نیز قرارمیگیرد؛ چنان که خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّالتَّوَّابِینَ»؛ «به درستی که خداوند، توبه کنندگان را دوست میدارد».
4) مجاهدان
«مجاهدان و جهادگران» در راه خدا نیز از جمله کسانی هستند کهدارای فضایل و ارزشهای فراوانند، خداوند متعال میفرماید: «فَضَّلَ اللَّهُالْمُجاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدِینَدَرَجَةً….»؛«خداوند، جهادگران با مال و جان را بر کسانی که از حرکت درجهاد باز نشستهاند، فضیلت داده است».این گروه نیز محبّتپروردگار را از آن خود ساخته و خود را محبوب پروردگار عالم مینمایند.
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِیسَبِیلِهِ…»؛ «خداوند کسانی را که در راه او پیکار میکنند، دوست میدارد».کسی که زندگی، زن،فرزند و همه تعلّقات خویش را رها کرده، از جان خویش میگذرد و خطرات را متحمل میشودتا دین خدا را یاری کند، چگونه مشمول محبّت و عنایت خاصّ الهی نباشد؟ پذیرشمشکلات، خطرها، گذشتن از مال و جان در راه خدا، یکی از مؤثرترین عوامل جلب محبّتپروردگار عالم است.
5) عدالت پیشگان
«عدالت» امر بسیار مقدس و زیبایی است؛ علاوه بر این که از صفاتخداوند تبارک و تعالی است، یکی از فلسفههای بعثت انبیا نیز به شمار میرود.بر این اساس است که
پروردگار عالم، کسانی را که عدالت پیشه هستند و برای اقامه عدل و قسط، تلاش میکنندرا دوست دارد و این محبّت را در آیاتی از کتاب آسمانی خود بیان نموده است: «إِنَّ
اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»؛ «به راستی که خداوند، عدالت پیشگان را دوستدارد».
6) توکّل کنندگان
گروه دیگری که ازنعمت دوستی و محبّت خاصّ پروردگار عالم برخوردارند، کسانی هستند که در کارهایمختلف خویش بر خدای خود توکّل میکنند؛ امور خویش را به پروردگار واگذار مینمایندو در برابر خداوند، به غیر خدا هیچ توجّهی ندارند، نظیر آنچه در داستان حضرتابراهیمعلیه السلام آمده است که وقتی نمرودیان خواستند او را در آتش اندازند، اوتنها بر خدا توکل نمود و حتّی حاضر نشد از فرشتگان الهی نیز کمک بگیرد و همین توکّل واقعی او به خداوند، موجب شد تا پروردگار متعال، آتش را بر او گلستان نماید.چنین توکّل عمیق وحقیقی علاوه بر این که سبب میشود خداوند کفایت امر انسان را نماید، زمینه سازمحبّت پروردگار نیز خواهد شد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»؛ «بهراستی که خداوند، توکّل کنندگان را دوست دارد».
7) عبادت کنندگان
شاید هیچ امری مانندعبادت خالصانه، انسان را در دایره محبّت پروردگار قرار ندهد. عبادت، انسان را بهخدا نزدیک میکند؛ سبب کمال و سعادت انسان گشته، و موجب جلب محبّت پروردگار عالممیشود.در حدیث قدسی است کهرسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خداوند تبارک وتعالی چنین فرموده است: «ماتَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْءٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرضْتُ عَلَیْهِوَإِنَّهُ لَیَتَقَّربُ إِلَیَّ بِالنّافِلَةِ حَتّی أُحِبَّهُ فَإِذاأَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِی یَبْصُرُبِهِ وَلِسانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَیَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِها، إِنْ دَعانِیأَجَبْتُهُ وَإِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ»؛ «بنده من به هیچ چیز به من تقرّبپیدا نمیکند که نزد من محبوبتر از انجام واجبات باشد (با انجام واجبات، به مننزدیک میشود) آنگاه با نافلهها و امور مستحبّی، به من نزدیکتر میشود تا جاییکه مورد محبّت من قرار گیرد، وقتی او را دوست داشتم، خودم گوش، چشم، زبان و دست اومیشوم تا با آن بشنود، ببیند، سخن گوید و کارهایش را انجام دهد. در این صورت، اگردعا کند، اجابت کنم و اگر از من حاجتی طلب نماید، آن را به او عطا خواهم کرد».
اینان کسانی بودند کهمحبّت خاصّ خداوند را به دست میآورند؛ امّا در مقابل، کسانی هم هستند که خود رابه معصیت و گناه آلوده ساخته، از دایره محبّت خداوند خارج شده و از نعمت دوستیپروردگار، بینصیب میمانند.انسان گنهکار، نمیداندکه با گناه و معصیت خود، نام خویش را از دیوان دوستان پروردگار خارج میسازد و بهجای این که محبوب خدا باشد، در ردیف دشمنان او قرار خواهد گرفت و این حقیقتی روشناست که در آیات متعدد و روایات بیشمار، به آن اشاره شده است.