برگرفته از کتاب کرامات حسین ع
1) گفتار حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در یکی از رؤیاهای صادقه آمده، پیامبر صلی الله علیه و آله به عباس علیه السلام فرمود: خداوند چشمت را روشن گرداند، تو باب الحوائج هستی، از هر که خواستی شفاعت کن.
2) گفتار امام علی علیهالسلام: «عباس علیهالسلام در پیشگاه خداوند دارای مقام بسیار ارجمندی است خداوند به جای دو دست دو بال به او میدهد و او با آن دو بال همچون جعفر طیار در فضای بهشت همراه فرشتگان پرواز میکند»
و نیز روزی که امام علی علیهالسلام در بستر شهادت بود عباس علیهالسلام را طلبید و او را به سینه اش چسبانید و فرمود:
«به زودی در روز قیامت چشمم به وسیلهی وجود تو روشن میگردد»
3) گفتار حضرت زهرا علیهاالسلام: روایت شده وقتی که روز قیامت بر پا میشود پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیهالسلام میفرماید:به حضرت زهرا علیهاالسلام بگو برای شفاعت و نجات امت چه داری؟حضرت علی علیهالسلام پیام پیامبر صلی الله علیه و آله را به حضرت زهرا علیهاالسلام ابلاغ میکند حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ میفرماید: «ای امیر مؤمنان! دو دست بریدهی پسرم عباس علیهالسلام برای ما در مورد شفاعت کافی است».
4) گفتار امام حسین علیهالسلام: حضرت سیدالشهداء در مورد برادرش حضرت ابوالفضل علیهالسلام سخنان زیادی دارد و ما در اینجا فقط به یک جمله اکتفا میکنیم که بعد از شهادت عباس فرمود:ای برادر خداوند عالمیان به تو جزای خیر بدهد که تو در راه خدا بطور کامل جهاد کردی.
5) گفتار امام سجاد علیهالسلام: روایت شده: روزی نگاه امام سجاد علیهالسلام در مدینه به فرزند حضرت ابوالفضل علیهالسلام افتاد، بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه فرمود:«هیچ روزی بر رسول خدا سختتر از روز جنگ احد نبود در آن روز عمویش حضرت حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا کشته شد و بعد از آن هیچ روز بر رسول خدا سختتر از روز جنگ موته نبود که در آن روز پسر عمویش جعفر طیار کشته شد. آنگاه فرمود: هیچ روزی سختتر از روز شهادت حسین نبود، 30 هزار نفر از دشمن که میپنداشتند از امت اسلام هستند حسین را احاطه نمودند و در ریختن خون او به خدا تقرب میجستند، به نصیحت امام حسین گوش نکردند و از روی ظلم و دشمنی آن حضرت را کشتند و سپس فرمود: «خداوند رحمت کند عباس را ایثار کرد و دچار مصائب و امتحان عظیم گردید و جانش را فدای برادرش حسین نمود، تا آنجا که دستهایش در این راه قطع گردید، خداوند به جای آن دو دست دو بال به او عنایت کرد که در بهشت همراه فرشتگان با آن دو بال پرواز کندچنانچه خداوند به جعفر بن ابیطالب نیز دو بال عنایت کرد که در بهشت به پرواز درآید. و آنگاه امام سجاد علیهالسلام این جمله را در شأن حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام فرمود:
«برای عباس علیهالسلام در پیشگاه خداوند بزرگ مقامی بس ارجمند است که همه شهیدان در روز قیامت از آن مقام حسرت میبرند»
عباس ای جمیع صفاتت خداپسند
امالبنین ز اوج مقام تو سربلند
گفتا چنین مدیح تو را زین العابدین (علیهالسلام)
بر قدر و جاه تو شهدا غبطه میخورند
-عشق پاک تو فی صدور الناس
شعر به ایمان مؤمنان مقیاس
وه چه خوش گفت حضرت سجاد (علیهالسلام)
«رحم الله عمی العباس»
6) گفتار امام صادق علیهالسلام: «عموی ما عباس، علیهالسلام پسر علی علیهالسلام بینشی تیز و دقیق و ایمانی محکم و استوار داشت در رکاب برادرش با دشمنان جهاد کرد و به خوبی از عهدهی آزمایش الهی برآمد و به مقام شهادت رسید.»و نیز در فرازی از زیارتنامه منقول آن حضرت خطاب به حضرت ابوالفضل علیهالسلام میخوانیم:سلام بر تو ای بندهی شایستهی و پیرو فرمان خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیهالسلام و حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام.
و نیز در فراز آخر زیارتنامه فوق میخوانیم که حضرت امام صادق علیهالسلام خطاب به حضرت ابوالفضل علیهالسلام میفرماید:
«گواهی میدهم که تو در امر دینت هیچ گونه سستی نکردی و در برابر دشمن باز نایستادی و به راستی با کمال بصیرت و آگاهی از دنیا رفتی در حالی که اقتدا به صالحان نمودی و از پیامبران پیروی کردی»
شعر
ز آن عشق و جهاد دلپذیرت
دلها همه عاشق و اسیرت
در مدح تو بس که گفت معصوم
داری تو، به دین خود بصیرت
7) گفتار امام هادی علیهالسلام: در فرازی از زیارت ناحیهی مقدسه امام هادی میخوانیم:«سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرمؤمنان، 1- آنکه با کمال مواسات و ایثار و برادری جانش را نثار برادرش حسین کرد 2- آنکه دنیا را وسیله آخرت قرار داد 3- آنکه خود را فداکارانه فدای برادر نمود 4- آنکه نگهبان دین و سپاه حسین بود 5- آنکه تلاش بسیار برای آب رسانی به سوی لب تشنگان نمود 6- آنکه دو دستش در راه خدا قطع شد».
8) گفتار امام زمان (عج): حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) فرمودند: یکی از علمای نجف اشرف که مدتی به قم آمده بود، برای من نقل کرد، مشکل داشتم به مسجد جمکران رفتم، درد دلم را در عالم معنا به حضرت ولی عصر (عج) عرض کردم و از او خواستم که وساطت کرده از درگاه خدا شفاعت کند تا مشکل من حل گردد.
برای این منظور به طور مکرر به مسجد جمکران رفتم، ولی نتیجهای نگرفتم تا اینکه روزی در آن مسجد در هنگام نماز دلم شکست و خطاب به امام زمان (عج) عرض کردم:
«مولاجان! آیا جایز است که در محضر شما باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من میباشید، آیا زشت نیست با وجود امام امتی حتی به علمدار کربلا قمر بنیهاشم علیهالسلام متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟ از شدت ناراحتی بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم ناگهان با چهرهی نورانی قلب عالم امکان حضرت حجة (عج) روبرو شدم، بی درنگ سلام کردم جواب سلام را داده و فرمود:
نه تنها زشت نیست و ناراحت نمیشوم که به علمدار کربلا متوسل گردی، بلکه به شما راهنمایی نیز میکنم که هنگام توسل به علمدار کربلا چه بگویی؟ هنگامی که برای روای حاجت به آن حضرت متوسل شدی بگو:یا اَبَاالغَوثِ ادرکنی؛یعنی: ای پدر پناه دهندگان، به فریادم برس و به من پناه ده
کرامت و عنایات حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
بیمه حضرت ابوالفضل و حاج ابوالحسن شریفی
وقتی تابلوی «بیمه با حضرت ابوالفضل العباس» علیهالسلام را بر روی کامیونها و غیر میدید تردید میکرد که آیا بیمه با حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام مدرکی دارد یا نه؟ صحیح است یا خیر؟
در همین افکار به سر میبرد تا شبی در عالم مکاشفه بین خواب و بیداری میبیند که در صحرائی قرار گرفته که انسانی دیده نمیشود و یک گوسفند در میان جمعی گرگها محاصره شده و گرگها مشغول خوردن آن هستند، در حالی که گوسفند زنده است و فریاد میزند و کسی نیست که نجاتش دهد او میخواهد جلو برود میبیند گرگها تهدیدش میکنند به فکرش میرسد که این گوسفند مال چه کسی است که گرفتار گرگها شده است؟ در همین حال به گوش خود میشنود که مال حضرت عباس علیهالسلام است برایش شبههای ایجادمیشود که چرا حضرت عباس علیهالسلام از گوسفند خود دفاع نمیکند؟
پس بیمهی با حضرت عباس علیهالسلام چه فایدهای دارد؟
ناگهان میبیند یک اسب قوی هیکل در مقابلش قرار گرفت و شخصی سوار آن اسب است که پاهای وی در رکاب و همچنین زین اسبش معلوم است ولی خود او که چهرهاش در هالهای از نور قرار دارد قابل مشاهده نیست اسب مزبور سر خود را به زمین میزند و قصد حرکت میکند ولی نمیتواند در همین حال کلماتی از آن شخص سوارکار که چهرهاش هالهای از نور داشت میشنود که میگوید:«چیزی که مربوط به ما باشد برای ما فرقی نمیکند آن را انسان بخورد یا حیوان ولی چیزی را که به ما بسپارند حفظش میکنیم.»
این را میگوید و ناپدید میشود او وقتی به خود میآید بیدار میشود متوجه میشود که آن سوار، حضرت عباس علیهالسلام است و با این صحنه آگاه میگردد که بیمهی با آن جناب صحیح است و افرادی پیدا میشوند که با حیوان فرقی ندارند بلکه از حیوان هم پستتر و گمراهتر هستند.
اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا .
تصادف و نذر
جناب آقای غروی فرمودند: من با عدهای از رفقا با ماشین خود از قم عازم تهران بودم. در بین راه با یک ماشین روبرو شدم که با سرعت تمام از سمت مقابل میآمد. وضع خطرناکی بود، اگر مستقیم میرفتم خطر داشت و اگر توقف هم میکردم باز خطر تصادف وجود داشت. لذا ماشین را به طرف راست جاده منحرف کرده، به سمت بیابان کشیدم.
در این اثناء به یاد توسل مادرم به حضرت اباالفضل العباس قمر بنیهاشم علیهالسلام افتادم و من هم دست توسل به دامان آن حضرت زدم و گوسفندی هم برای حضرت ابوالفضل علیهالسلام نذر کردم. در یک آن، ماشین از تصادفی هولناک و حتمی نجات و رهایی یافت.
شرکت با ابوالفضل العباس
حجة الاسلام والمسلمین آقای شیخ علی قرنی گلپایگانی صاحب تألیفات کثیره، در کتاب منهاج البیان علی نهج الأخبار و القرآن (ص 24 – 25) آورده است:
یکی از رانندگان اتوبوس شهرستان قم نقل کرد در ایامی که راه عتبات و عالیات باز بود من مرتباً مسافر از قم به کاظمین میبردم و ازآنجا مسافر به قم میرسانیدم در یک نوبت که از آنجا مسافر زده بودم و میآمدم به گردنهی پاطاق که نسبتا گردنهی سختی است رسیدم در وسط گردنه دیدم ماشین نفت کشی از سرگردنه پیدا شد و قدری که آمد من متوجه شدم ترمز او پاره شده و اکنون آن ماشین بر حسب عادت میآید و ماشین مرا زیر میگیرد و 60 مسافری که همه زوار قبر امام حسین علیهالسلام میباشند له و نابود میکند، و اصلاً راه فراری هم از برای خود نمیدیدم. دستم رفت تا دربی را که در پهلوی خودم بود باز نمایم و خود را به بیرون پرتاب کنم تا اقلا خود کشته نشوم، که ناگاه ماشین نفت کش که به سرعت بطرف ما میآمد سرش برگشت و به کوه خورد و خوابید. من اتوبوس را نگه داشتم و دویدیم و دیدیم درب ماشین به کوه گیر کرده و راننده صدمهای ندیده و لکن نمیتواند از ماشین بیرون آید به زحمت درب ماشین را باز کردیم و او را بیرون کشیدیم. به مجرد آنکه از ماشین بیرون آمد سؤال کرد شما چه مذهبی دارید؟ گفتیم: مسلمان و شیعه هستیم. گفت: مرا هم به دیانت اسلام و مذهب شیعه دلالت نمائید، زیرا من ارمنی بوده و به کیش نصرانی معتقدم. او شهادتین را بر زبان جاری ساخت. پرسید: عباس کیست؟ گفتیم فرزند اول علی بن ابیطالب علیهالسلام است. از او پرسیدیم: چطور تو از عباس سؤال میکنی؟ گفت: در ایران رانندگی میکردم رفقای راننده شیعه میخواستند من شیعه شوم ولی قبول نمیکردم.
آنان از راه دلسوزی و نصیحت به من گفتند: هر گاه جایی بیچاره شدی و خواستی خود را از گرفتاری برهانی، بگو:یا اباالفضل العباس علیهالسلامو او قطعا از تو دادرسی میکند.
این مطلب در ذهن من بود تا اینکه چون ماشین من از بالای گردنه سرازیر شد ناگاه ترمز آن برید و من یقین کردم که ماشینم به ته دره سقوط میکند و بدنم قطعه قطعه میشود لذا ناچار شدم و چند مرتبه گفتم: یا اباالفضل العباس علیهالسلام آری ماشین مرا حضرت اباالفضل علیهالسلام حفظ نمود و جان مرا او نگهداری کرد و من ثلث در آمد ماشین خود را وقف او نموده و تا زنده هستم در راه روضه خوانی او مصرف مینمایم و همانجا با انگشت خود با مرکب در جلوی ماشین نوشت:
شرکت با اباالفضل العباس علیهالسلام