بسیاری ازمردم هنگامی که با مشکلی مواجه می شوند از خود می پرسند: چرا این گرفتاری و مشکل برایم پیش آمده است؟ بی گمان بسیاری از پاسخ ها نیز بر این مبتنی است که گناهی را مرتکب شده اید و این پیامدهای طبیعی گناهان است. بنابراین لازم است که از گناه خویش توبه و استغفار کنید و با اعمال نیک و صالح، زشتی گناه را بپوشانید و محبت و رحمت الهی را به سوی خود جلب نمایید.
در این صورت است که شخص از شما می پرسد: چگونه می بایست استغفار کنم و چه آدابی را باید مراعات کنم تا از پیشگاه الهی طلب رحمت و مغفرت نموده و مهر و محبت او را به سوی خویش جلب نمایم؟
نویسنده در نوشتار حاضر که در واقع ادامه بخش پیشین است که روز سه شنبه 91.6.78 به چاپ رسید می کوشد تا با بهره گیری از آیات قرآن و روایات آداب و شرایط استغفاررا بیان کند تا سرعت تأثیر استغفار و آثار آن بیش تر از پیش نمایان شود. باهم این نوشته را ازنظر می گذرانیم.
برخی از مردم براساس شعر مولوی بلخی شاعر پرآوازه و عارف ایرانی، در پاسخ این که چه آدابی را می بایست در استجابت دعا و رهایی از گناه و باز شدن درهای توبه، به جا آورد؟ می گویند در انجام دعا و نیایش هیچ ترتیب و آدابی مجوی و به همان عمل باطنی و اخلاص بسنده کن؛ زیرا آن چه مهم و اساسی است نیت خالص و اخلاص در عمل است و هرگونه آداب و آیینی حتی می تواند سد راه استجابت و تأثیرگذاری باشد.
بی گمان آن چه کلید اساسی است همان اخلاص عمل است. اما این بدان معنا نیست که آداب و آیین های خاص تأثیرگذار نمی باشند؛ زیرا هر عملی می تواند به شکل کامل و یا اکمل انجام پذیرد و یا این که برخی از امور شرط لازم برای چیزی باشد ولی شرط کافی نیست. به این معنا که وجود اخلاص برای عملی شرط لازم و ضروری استجابت دعا و نیایش و استغفار و یا قبول و پذیرش هر عملی است ولی این گونه نیست که شرط کافی نیز باشد. بنابراین می توان گفت که امور دیگری نیز به عنوان شرط می بایست وجود داشته تا عمل به شکل کامل و یا اکمل خودنمایی کند.
بی گمان آن چه در درستی و صحت عمل لازم و ضروری است ایمان و اخلاص است و این مسأله، امری قلبی و باطنی می باشد ولی این دلیل نمی شود که امور دیگری نیز در تحقق و یا تأثیرگذاری آن دخیل نباشد.
بارها از کسانی شنیده اید که می گویند آن چه مهم است دل پاک و خالص است. زنان و مردانی را دیده اید که با آن که نامحرم هستند به هم دست می دهند و هنگامی که از ایشان پرسیده می شود که این عمل گناه است می گویند: ما که قصد گناه نداریم آن چه مهم است دل پاک است که ما آن را داریم و بی قصد و نیت گناه و یا تهییج شهوت این کار را انجام می دهیم.
در برابر این گفتار و رفتار این دسته از اشخاص می بایست گفت که قصد و نیت پاک و خالص در دیدار با نامحرم شرط لازم است ولی این شرط کافی نیست و می بایست حدود شرعی چون عدم تماس بدنی میان نامحرم انجام پذیرد تا گناهی تحقق نیابد.
درگذشته برخی از صوفیان و درویشان بر این باور بودند که آن چه مهم است دست یابی به یقین از راه عبودیت است و چون ایشان به مقامات عالی یقین یعنی فراتر از علم الیقین و عین الیقین به مرتبه حق الیقین رسیده اند، دیگر نیازی نیست که مسایل شریعت را مراعات نمایند و نماز و روزه بگیرند؛ زیرا این امور برای کسانی است که در راه هستند و کسی که به مقصد و مقصود رسیده است این امور مانع می باشد و هیچ تأثیری در زندگی کمالی شخص ندارد.
این درحالی است که یقین کامل برای همگان مؤثر نمی شود و این یقین چنان که از آیات قرآنی به دست می آید در زمان مرگ است که دیده ها به حقایق ملکوتی گشوده می شود. این در حالی است که حتی اگر شخصی به مرگ اختیاری به این مقام برسد و دارای قیامت صغرا و حتی قیامت کبرای اختیاری شود و در زندگی دنیوی خویش قیامت کبرا را تجربه کند و ببیند، باز بی نیاز از شریعت نیست؛ زیرا انسان تا زمانی که در جهان مادی است در معرض خطر است و این خطر نسبت به اهل بصیرت و کسانی که مردگان بیدار هستند بسی بیش تر است و احتمال گمراهی آنان بیش تر می رود چنان که داستان بلعم باعورا در قرآن حکایت از همین جماعتی دارد که به مقام شهود و حق الیقین رسیده بودند ولی در نهایت گرفتار دنیا شدند و نتوانستند از خطر وسوسه های ابلیسی بگریزند.
از این مهم تر، کسانی از اولیای به حق الهی همانند امیر مؤمنان علی(ع) با اینکه در مقام شهودی نشسته است که: لو کشف الغطاء لما ازددت یقینا؛ اگر پرده ها کنار رود چیزی بر یقین من افزوده نمی شود، با این همه که در اوج نشسته است ولی نه تنها دست از شریعت باز نمی دارد بلکه به آن بیش تر تمسک می کند و عبادت هایش را افزایش می دهد که هیچ کسی جز همان معصومان(ع) به آن نمی رسند.
بنابراین نمی توان از آداب به عنوان شرط کافی گذشت هر چند که نیاز به شرط لازم و ضروری به نام اخلاص وجود دارد؛ زیرا اخلاص است که به عنوان عمود و ستون خیمه استغفار آن را برپا می دارد و اصولا نتایج و پیامدهایی که برای استغفار بیان می شود در صورت تحقق آن است و اما آداب تنها به عنوان علل تسریع بخش و مانند آن عمل می کند.
با این همه کسی منکر این نیست که نمی بایست برای برپایی خیمه استغفار تنها به ستون خیمه بسنده کرد و به سراغ طناب های نگه دارنده در چهار سوی چادر نرفت و آن را به زمین میخکوب نکرد؛ زیرا هر یک از این طناب های کناری، افزون بر زیباسازی و آراستن چادر به شکل مطلوب، موجب می شود که چادر در برابر باد، مقاومت بیش تری داشته باشد.
آداب استغفار نیز این گونه است که هم موجبات آراستن آن را فراهم می آورد و هم موجبات تسریع و استواری آن را سبب می شود. بر این اساس است که آیات قرآنی با آن که اصل را بر اخلاص می گذارد ولی از آداب آن نیز چشم نمی پوشد و این گونه نیست که آداب استغفار امری تفننی و از سر آراستن محض و صرف باشد.
به هر حال برای هر عبادت، ذکر و عملی که بنده مومن انجام می دهد، آداب و شرایطی است و در صورتی آن عمل برای او مفید خواهد بود که با شرایط و آرامش به جا آورده شود و استغفار به درگاه الهی نیز از این قاعده مستثنا نیست و آداب و شرایطی دارد.
از مهم ترین شرط استغفار که در آیات بدان اشاره شده این است که بنده واقعا از گناه و خطاهای خود پشیمان باشد و به سوی خدا بازگردد. در حقیقت معنای جمله «استغفرالله ربی و اتوب الیه» این است که خدایا من از تو طلب آمرزش می کنم و به سوی تو بازمی گردم. بازگشت به سوی خدا زمانی به طور واقعی محقق خواهد شد که بنده از صمیم قلب از گناهان و راه خطایی که در پیش گرفته پشیمان باشد و کوتاهی هایی را که تاکنون مرتکب آن شده جبران کند و به معنای واقعی به سوی خدا بازگردد.
بر همین اساس در آیات فراوانی که سخن از استغفار و توبه به میان آمده بی درنگ، کلمه «اصلح» به کار رفته است و معنای اصلاح همان جبران خرابی ها و خطاهای گذشته است.
در روایتی نیز نقل شده که شخصی بدون توجه به معنا و شرایط استغفار، ذکر «استغفرالله ربی و اتوب الیه» را در حضور علی(ع) بر زبان جاری می کرد. حضرت بشدت بر او خشم گرفت و فرمود: آیا می دانی حقیقت و معنی و شرایط استغفار چیست؟ استغفار شش شرط دارد: اول: پشیمانی از گناه، دوم: تصمیم بر عدم بازگشت به گناه، سوم: حقوق مردم را که از آنان ضایع کرده ای جبران کنی، چهارم: هر تکلیف واجبی را که از تو فوت شده قضا نمایی، پنجم: گوشت هایی را که از حرام بر اندامت روییده است با اندوه ذوب نمایی، ششم: به همان اندازه که جسم تو شیرینی معصیت را چشیده ، سختی طاعت به او بچشانی. (نهج البلاغه، کلمه 714).
در روایتی نیز امام رضا (ع) فرمود: کسی که از گناهی استغفار می کند، در حالی که آن را مرتکب می شود، مانند کسی است که خدا را به مسخره گرفته است.
بنابراین با توجه به این آیات و روایات، استغفار حقیقی استغفاری است که انسان واقعا از گناهی که مرتکب شده پشیمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهی را که ضایع کرده، جبران کند و بدهی مردم را بپردازد، اگر حق کسی را ضایع کرده از آنان طلب رضایت نماید و اگر خمس یا زکاتی بدهکار است، پرداخت کند، نماز و روزه قضایش را به جا آورد یا تصمیم بگیرد که همه این امور را انجام دهد و در این صورت استغفار او استغفار واقعی خواهد بود.
قرآن در آیات چندی شرایط و آداب استغفار را برمی شمارد که مهم ترین آن ها پس از اقرار به ایمان و تسلیم واقعی در برابر خداوند (آل عمران آیه 391 و مومنون آیه 901) توجه به ربوبیت خداوندی است و این که باور کند خداوند همان پروردگاری است که همه هستی را مدیریت و تدبیر می کند تا هر موجودی با توجه به ظرفیت ها و استعدادهای خویش به مقام شایسته و بایسته خویش دست یابد و این که خداوند هیچ چیزی را نادیده نمی گیرد و از کوچک و بزرگ و خرد و کلان آگاه است و هیچ امری بیرون از دایره اذن و مشیت او اتفاق نمی افتد.
بنابراین همان خداوند است که برای رهایی بشر از تبعات و آثار گناه به یاری او می شتابد و با پذیرش استغفار وی می کوشد تا او را در مسیر کمالی قرار دهد و آثار گناه را از وی و پیرامونش بزداید. (آل عمران آیه 741 و 391 و اعراف آیات 32 و 151 و آیات دیگر).
شرط دیگر آن که به ولایت مطلق خداوند باور داشته باشد و به این مساله متوجه گردد که خداوند از بنده خویش چیزی فراتر از توان و قدرتش نخواسته است و اگر خطا و اشتباهی کرده اگر توبه طلب آمرزش کند خداوند به رحمانیت و غفوریت خویش او را می آمرزد و از سر تقصیرات وی می گذرد. (بقره آیه 682 و اعراف آیه 551) زیرا ولایت خداوند تنها ولایت قدرت و اقتدار نیست بلکه ولایت دوستی و محبت و مهر نیز است و تنها چیزی که از بنده خویش می خواهد دست یابی به مقام عبودیت و تقرب ذات و بهره مندی از کمالات است. (همان).
برای این که انسان همواره ملتفت خداوند باشد و ولایت الهی و ربوبیت او را در پیش چشم خویش داشته باشد بهتر آن است که ذکر خداوندی را بسیار کند تا غفلت بر دلش خانه نکند. از این رو از آداب استغفار ذکرالله بیان شده است و خداوند در آیه 531 سوره آل عمران از مومنان می خواهد که پس از هر گناه و خطایی نسبت به دیگری و یا ستم به خود با ذکرالله خود را در جایگاه استغفار قرار دهند.
در آن هنگام که شخص استغفار کننده می کوشد تا به خدا نزدیک شود، دو کار مثبت را می تواند انجام دهد 1- ذکر صفات کمالی خداوند است تا با بهره گیری از آن صفات خود را به وی نزدیک کند. در برخی از روایات بیان شده است که انسان مومن می بایست از خدا به سوی خدا بگریزد. این که در آیه آمده است «ففروا الی الله» و مشخص نساخته از چه کسی به سوی خدا باید گریخت، برخی گفته اند که مراد آن است که از غیر خدا به خدا باید گریخت و این غیر خدا شامل همه چیز است ولی می توان گفت که گاه می بایست از خدا به سوی خدا گریخت و این همان دعای معروف است که می فرماید: انی اعوذ بک منک؛ من از خودت به خودت پناه می برم. به این معنا که از اسمای جلالی چون خشم و غضب و انتقام به اسمای جمالی چون رحمت و غفوریت پناه می برم.
بنابراین شخص می بایست با تمسک و توسل به اسما و صفات جمالی بکوشد تا از صفات جلالی خداوند در امان باشد. آیه 151 تا 551 سوره اعراف و نیز 901 سوره مومنون و هم چنین 811 همین سوره به خوبی بیان می کند که بیان صفات کمالی خداوند در هنگام درخواست آمرزش بسیار نقش سازنده و تاثیرگذاری را ایفا می کند. بنابراین با بیان این که خداوندا تو ارحم الراحمین و خیرالراحمین هستی (مومنون آیه 901 و 811) و یا این که تو خیرالغافرین و بهترین آمرزش کنندگان می باشی، می توان به او نزدیک شد و از اسمای جلالی چون انتقام و مانند آن در امان ماند.
2-از آن جایی که انسان خطاکار و گناهکار برای خود در پیشگاه ایزد منان جایگاه و مقامی نمی یابد بهتر آن است که برای بهره مندی کامل و سریع از رحمت و غفوریت خداوند، دیگران را که در پیشگاه وی دارای ارج و مقام و منزلت هستند واسطه و وسیله ساخت. از این رو آیاتی نیز به این مسئله به عنوان یکی از آداب استغفار توجه می دهد و از آنان می خواهد که در هنگام استغفار از انسان هایی که در پیشگاه خداوند از محبوبیت و قرب منزلت بهره مند هستند استفاده کنند. از جمله این آیات می توان به آیه 46 سوره نساء اشاره کرد که تمسک و توسل جستن به پیامبران را برای آمرزش خواهی بیان می کند.
البته آیه 79 و 89 سوره یوسف نیز که درباره طلب استغفار فرزندان یعقوب(ع) می باشد می تواند در این مسئله مفید باشد؛ زیرا این درخواست برادران که در آیات گزارش شده و خداوند در برابر آن تنها به نقل بسنده کرده خود بیانگر این مطلب است که دعای اشخاصی که در پیشگاه خداوند از جایگاه بلندی برخوردار هستند می تواند بسیار مفید و سازنده باشد و در استجابت دعا و پذیرش استغفار تأثیرگذار گردد.
از نظر قرآن در میان اولیای الهی و پیامبران (ص) نمی توان نقش ویژه پیامبر ختمی مرتبت(ص) را نادیده و دست کم گرفت. از نظر قرآن، پیامبر اکرم(ص) از کسانی که استغفار و واسطه شدن او چنان با ارزش است که هیچ کسی را نمی توان در سطح وی برشمرد. از این رو برخی از مردم را که گمان می کردند توسل به ایشان همانند عدم توسل به آن حضرت در استجابت و پذیرش استغفار است، مورد سرزنش قرار می دهد و بیان می کند که نمی توان استغفار آن حضرت(ص) را همانند استغفار دیگران برشمرد. و لذا از مردم می خواهد تا آن حضرت را برای پذیرش استغفار، واسطه و وسیله قرار دهند.(فتح آیه 11)
از آداب استغفار آن است که شخص افزون به اعتراف به خطا و گناه (اعراف آیه 32 و انبیاء آیات 78 و 88 و قصص آیه 61) در زمان های خاصی چون شب جمعه (یوسف آیه 89) و هم چنین هنگام سحرگاهان (آل عمران آیه 71 و یوسف آیه 89) بدان بپردازد؛ زیرا نقش و اقتدار زمان ها و یا مکان های خاص قابل انکار نیست.
به سخن دیگر، گرچه استغفار محدود به زمان و مکان خاصی نیست، اما خداوند برای برخی زمان ها و مکان ها اقتدار و قداست خاصی قائل شده است و استغفار در این زمان ها و مکان ها را زودتر اجابت می کند.
از جمله اوقاتی که استغفار در آن بسیار سفارش شده، استغفار در سحرگاهان است. قرآن کریم در آیه 61 ذاریات به متقین وعده بهشت جاویدان را می دهد و سپس علت چنین پاداشی به آنان را شب زنده داری و استغفار در سحرگاهان برمی شمارد: آنان اندکی از شب را می خوابیدند و در سحرگاهان استغفار می نمودند.
در آیه ای دیگر نیز قرآن به یکی از مکان های استغفار یعنی سرزمین منی اشاره می کند و می گوید: سپس از همان جا که مردم (به سوی منی) کوچ می کنند، کوچ کنید و از خدا آمرزش بطلبید که خدا آمرزنده مهربان است. منی، مشعر و عرفات از جمله سرزمین های بسیار مقدسی هستند که دعا و استغفار در آن تأثیر فوق العاده ای دارد. از این رو در روایتی امیرالمؤمنین(ع) نقل می کند: از پیامبر اکرم(ص) سؤال شد: گناه چه کسی در این سرزمین بزرگتر است؟ آن حضرت(ص) فرمود: گناه کسی که از این سرزمین (مقدس) خارج شود و گمان کند خدا او را نیامرزیده است.
البته زمان و مکان های مقدس اختصاص به این موارد مذکور ندارد، بلکه زمان و مکان های دیگری از جمله ماه مبارک رمضان، شب های قدر، بارگاه مطهر هر یک از اهل بیت(ع) و عتبات عالیات و هم چنین برخی از اولیای دیگر نیز وجود دارد که مومنان می توانند به ریسمان رحمت خدا در این زمان ها و مکان ها چنگ بزنند و آمرزش گناهان خود را طلب کنند.
برای چنین استغفار کاملی می توان آثار و دستاوردهای مختلفی برشمرد که در سه دسته تقسیم می شوند:
1- آمرزش و عفو گناهان یا دفع آثار گناه: مهم ترین دستاورد استغفار این است که خداوند از خطا و تقصیر بنده می گذرد و او را در مقام غفران خویش قرار می دهد.
قرآن کریم در این باره می گوید: کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند استغفار نماید خداوند آمرزنده و مهربان است (نساء آیه 011) البته آیاتی دیگر چون آیه 46 سوره نساء و آیه 61 سوره قصص و 391 تا 591 سوره آل عمران و نیز آیه 85 سوره بقره و آیه 32 سوره اعراف و 78 و 88 سوره انبیاء نیز بر این نقش سازنده استغفار در زندگی دنیوی و اخروی بشر اشاره می کند.
بنابراین بندگان گناهکار خداوند باید برای آمرزش گناهان خویش به درگاه او روی آورند و بدانند که خداوند، گناهان آنان را هر چند زیاد و عظیم باشد خواهد بخشید؛ زیرا خود در آیات فراوان دیگر این وعده را به مومنان داده است که از جمله می توان به خطاب خداوند در سوره «زمر» به پیامبر(ص) اشاره کرد که می گوید: بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید از رحمت خدا مأیوس نشوید که خداوند همه گناهان را می آمرزد. در روایتی نیز پیامبر اکرم(ص) فرمود: برای هر دردی دارویی است و داروی گناهان، استغفار است. از امام صادق(ع) نیز روایت شده که آن حضرت فرمود: هر کس در شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار نماید، خداوند هفتصد گناه از گناهانش را محو می کند.
تأکید بر استغفار ازهر خطا و گناهی آن چنان در روایات زیاد است که در برخی از روایات از انسان خواسته شده که هرگاه از جمعی جدا شدید، آغاز به استغفار کنید که شاید گناه و خطایی را مرتکب شده باشید که آثار و تبعات آن بماند و خود از آن آگاه نباشید؛ زیرا به طور طبیعی در هر مجلس و نشستی انسان سخنانی می گوید که گاه لغو و بیهوده است هر چند که تهمت و غیبتی نداشته باشد. هم چنین در روایات است که پیامبر بسیار استغفار می کرد و یکی از اعمال شبانه روز ایشان استغفار بود.
درباره نقش استغفار همین بس که آدمی برای دست یابی به مقامات کمالی، لازم و ضروری است که همواره خود را در پوشش غفران الهی قرار دهد و این با بهره مندی از استغفار شدنی است.
2- رفع عذاب و بلا: گناه و معصیت به طور یقین عذاب الهی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد و بسیاری از بلاهای آسمانی از جمله زلزله و سیل، جنگ های ویرانگر و مرگ های ناگهانی، معلول گناهان و طغیان بشر است و یکی از عواملی که نقش به سزایی در رفع این بلاها و نیز عذاب اخروی دارد، استغفار است. قرآن کریم می گوید: ]ای پیامبر[ تا تو در میان مردم هستی خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و نیز تا آنها استغفار می کنند خداوند عذابشان نمی کند. (انفال آیه 33)
از امیرالمومنین علی(ع) در این باره نقل شده که فرمود: روی زمین دو ابزار امنیت از عذاب الهی بود که یکی از آنها وجود پیامبر اکرم بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد ولی دیگری استغفار است که برای همگان وجود دارد.
خداوند در آیه 85 و 98 سوره بقره و هم چنین آیات 161 و 261 سوره اعراف و آیات 25 تا 85 سوره هود، ترک استغفار از سوی امت های پیشین را از عوامل گرفتاری آنان به عذاب های سنگین و سخت برشمارد و بیان می کند که چگونه آنان با ترک استغفار، خود را به نابودی و نیستی سوق دادند.
3-نزول نعمت و جلب برکات: استغفار افزون بر این که آمرزش گناهان و رفع بلاهای آسمانی را درپی دارد، نزول نعمت های بی پایان الهی را نیز به همراه خواهد داشت. از این رو حضرت نوح به قوم گناهکار خویش می گوید: از پروردگار خود طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است تا باران های پربرکت آسمان را پی درپی بر شما بفرستد و شما را با دادن اموال و فرزندان فراوان، کمک کند و باغ های سرسبز و نهرهای جاری دراختیارتان قرار دهد. (نوح آیات 01 تا 21).
گناه چنان که آیات بسیاری در قرآن بیان می کند، از مهم ترین علل و عوامل بسته شدن درهای رحمت است و موجب می شود تا زمین از رویش مفید بازماند و آسمان در روزی خویش را بر آفریده ها ببندد و در این میان نه تنها انسان آسیب می بیند بلکه دیگر آفریده های موجود در زمین نیز گرفتار خشم الهی می شوند و آسیب می بینند. خداوند ریزش باران و بسیاری از نعمت ها را، در زمان استغفار دانسته و با اشاره به نقش کلیدی و اساسی استغفار مردم را به انجام آن دعوت می کند. این مطلب به عناوین مختلف در آیاتی چون آیه 01 تا 31 سوره نوح و نیز آیه 3 سوره هود و هم چنین روایات و ادعیه بیان شده است.
در آیات و روایات عامل مهم کاهش برکات و نزول بلاهای مختلف را گناه برشمرده است که ترک زکات و انفاق های مالی یکی از آن ها می باشد. در دعاهای ماثور بیان شده است که گناه، عامل جلب خشکسالی و فقر و نکبت و عذاب های گوناگون است که از آن جمله می توان به دعاهای علی(ع) به ویژه دعای کمیل که حضرت آن را از خضر برای کمیل بن زیاد نخعی نقل می کند اشاره کرد. آن حضرت می فرماید: خدایا گناهانی را بیامرز که بلاها را نازل می کند و خدایا بیامرز گناهانی که موجب دگرگونی نعمتها می گردد.
فقیه و عارف بزرگ، فیض کاشانی(ره) درباره اهمیت و ارزش استغفار چنین می سراید:
ز هر چه غیر یار، استغفرالله
ز بود مستعار، استغفرالله
دمی کان بگذرد بی یاد رویش
از آن دم بی شمار استغفرالله
سرآمد عمر و یک ساعت ز غفلت
نگشتم هوشیار، استغفرالله
نکردم یک سجودی در همه عمر
که آید آن به کار استغفرالله
ز کردار بدم صدبار توبه
ز گفتارم هزار استغفرالله
شدم دور از دیار یار ای فیض
من مهجور زار استغفرالله
امام زمان حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- فرموده اند: لو لا استغفار بعضکم لبعض لهلک من علیها؛ اگر طلب مغفرت و آموزش برخی از شما برای یکدیگر نبود، تمام اهل زمین هلاک می گشتند. (دلائل الامامه، ص 792).
این مطلب ا زامام زمان(عج) در حدیثی طولانی که خطاب به فرزند مهریار است، بیان شده است. آن حضرت(عج) شیعیان را به استغفار و دعا در حق یکدیگر ترغیب می کند؛ زیرا از آثار و برکات آن رفع عذاب از روی زمین و اهل آن است، چنان که از آیات قرآن استفاده می شود که دو چیز عامل ایمنی زمین از عذاب الهی در این دنیاست:
1-وجود پیامبر(ص) آنجا که خداوند متعال می فرماید: تا تو در میان مردم هستی، هرگز خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد.
2-استغفار: خداوند متعال می فرماید: خداوند آنان را درحالی که استغفار می کنند، هرگز عذاب نخواهد کرد.(انفال.33)
بنابراین از این حدیث دو نکته استفاده می شود: 1. گناه باعث هلاکت و عذاب مردم در همین دنیا می شود. 2. استغفار سبب مغفرت است، خصوصاً اگر در حق همدیگر استغفار کنند. درباره اهمیت استغفار و آثار مثبت آن برای آدمی روایاتی نقل شده که برخی از آن ها عبارتند از:
1-علی(ع) فرمود: «الاستغفار یمحوالاوزار: «استغفار، گناهان را پاک می کند» (میزان الحکمه، ج9، ص84.43
2-و نیز فرمود: «عجبت لمن یفنط و معه الاستغفار: در عجبم از کسی که نومید است، در حالی که او استغفار را دارد». (نهج البلاغه، حکمت 78)
3-پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ادفعوا ابواب البلایا بالاستغفار: درهای بلا را با استغفار ببندید». (مستدرک الوسائل، ج5، ص813)
4-و نیز از آن حضرت این گونه روایت شده است:
انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفرالله فی کل یوم سبعین مره : گاهی قلبم را غبار می گیرد و من به همین سبب روزی هفتاد بار استغفار می کنم. (میزان الحکمه، ج9، ص6435)
امام خمینی(ره) در تبیین این روایت در تفسیر سوره حمد چنین می فرماید: «پیغمبر اکرم(ص) در عین حالی که یک موجود الهی بود، به ایشان نسبت می دهند که فرمود: لیغان علی قلبی و انی لاستغفرالله فی کل یوم سبعین مره . همین معاشرت کردن با افراد ناباب، همین موجب یک کدورتی می شود. این، باز می دارد او را به همان مقدار، از آن مرتبه ای که می خواهد باشد. به همین سبب هر روز هفتاد بار استغفار می نمود. (امام خمینی(ره)، تفسیر سوره حمد، ص 65)